محل تبلیغات شما



نوشتن رساله دکتری کار آسانی نیست. خیلی وقت‌ها هم با دلِ خوش و آرام پیش نمی‌رود. ابتدا باید به ایده‌ای برسی که اشتیاق و توان پیگیری‌اش را داری، بعد آن را بپرورانی و از دلش مسئله روشنی بیرون بکشی که ارزش پاسخ‌دادن داشته باشد، آن وقت بروی سراغ استاد راهنما و مشاور و گروه و . . بعد از همه این‌ها، تازه خودت را میان خروار خروار مطلبِ مرتبط و غیرمرتبط می‌یابی که باید با حوصله و آرام از هم جدایشان کنی و حاصل کار خودت را در آن میان بسازی.
چیزی که می‌خواهم بگویم کمی تند و شاید برای بعضی‌ها آزارنده باشد. امّا هرچه بیشتر می‌گذرد، بیش‌تر احساس می‌کنم در پسِ بسیاری از وسواس‌های اخلاقی، تغذیه‌ای، دینی و . نوعی دیگرآزاریِ موجّه، نهفته است. این امور که با خوب و بد اخلاقی، سلامت جسم، بهداشت، وظیفه دینی، رستگاری و . سر و کار دارند، پوشش خوبی هستند برای دیگرآزاری‌ای که اگر آشکار می‌بود، نه دیگران اجازه اعمال کردنش را به فرد می‌دادند و نه حتی خود او جسارت و شجاعت انجامش را پیدا می‌کرد.

چقدر مهم است کنار آمدن با این حقیقت که عشق و دوست داشتن اقسامی دارد و آدم‌ها به طرق مختلفی عشق می‌ورزند و کلام و رفتار عاشقانه را به گونه‌های متفاوتی می‌فهمند. اصلاً هرقدر یک مفهوم مبهم‌تر، پرکاربردتر و عمیق‌تر باشد، این بلا بیشتر سرش می‌آید. وقتی کار به این قبیل مفاهیم می‌رسد، مدام فریبِ الفاظ مشترک و تعابیرِ آشنای معمول را می‌خوریم. مثلاً وقتی از عشق حرف می‌زنیم یا رفتار عاشقانه‌ای انجام می‌دهیم، خیال می‌کنیم دیگری حتماً منظورمان را می‌فهمد.
هر آدمی یک سری سؤال دارد که از همان بچّگی، دانسته یا ندانسته مدام از خودش می‌پرسد. گاهی اوقات حواس خودش را پرت می‌کند تا فراموششان کند، گاهی اوقات سرش بند کارهای دیگری می‌شود و گاهی هم اصلاً یادش می‌رود که سؤالی داشته. امّا همین‌که فرصتی پیش می‌آید، دوباره آن سؤال‌ها برمی‌گردند؛ با سروشکلی متفاوت، وسط قصه‌ای تازه. آن‌وقت اگر کمی هوش به خرج بدهد و حواسش باشد می‌بیند که فقط قصه‌اش تازه است و سؤال‌ها همان‌اند که قبلاً بودند.
گاهی اوقات احساس می‌کنم داستان‌نویس‌ها لذّت عمیقی می‌برند از دیده شدن و دیده نشدن، از آشکار شدن و پنهان ماندن و از گفتن و سکوت کردن. نوشتن داستان خیلی وقت‌ها این امکان را به آدم می‌دهد؛ اینکه خودت را در شخصیت‌ها آشکار کنی و هم‌زمان در پسِ آن‌ها پنهان شوی و خودت را به نمایش نگذاری. شخصیت‌ها کمک می‌کنند سرک بکشی و پنهان بشوی، حرف بزنی و سکوت کنی و میلت ( به خوشی یا رنج کشیدن) را تنها به آن اندازه که می‌خواهی کنی و با همه واقعیت چنان‌که این بیرون اتفاق
یکی از مهم‌ترین آسیب‌هایی که اغلب ما در بحران‌های ی و اقتصادی می‌بینیم این است که هزینه معمولِ گیر و گرفت‌های روانیمان، به طرزِ غیرعادی بالا می‌رود. آن‌وقت خیلی از ما که می‌توانستیم در شرایط عادی، با هزینه‌ی به‌مراتب کمتری، یک زندگی معمولیِ کم‌وبیش آرام و شاد داشته باشیم، درگیر اضطراب‌های پی‌درپی و غم و اندوهِ نامتناسبی می‌شویم و بیشتر فرو می‌رویم توی خودمان. مثال ساده‌اش این است که بعضی از ما، کارها را کند انجام می‌دهیم، یعنی دیر و سخت تصمیم می‌گیریم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش کاغذ a4 درچالوس نوشهر کلاردشت سينما تئاتر